مهدشمابامدیریت دوفرشته
عزیزمادرهشت ماه ازاینکه مطلق باتوبودم میگذشت ،بخاطروجودنازنینت میخواستم ازکارم دست بکشم بیشترباتوباشم وهمه وجودم راوقف شماکنم .اماطی تحقیقات نشان میدادمادران شاغل هم استقلال بیشتری رابرای کودکان خودبه ارغان میاورندهم بخاطرپویایی دراجتماع درآینده غروروافتخاربیشتری رانصیب فرزندانشان میکنند.ازاینروتصمیم خودم راگرفتم که برای شما بهترباشدوهرچندزحمت خودم دوچندان میشد.
قرارشددرطول ساعت کارم شمارابه مادروپدرم بسپارم .پدرومادریکه که نه تنها خانه شان بیشترمناسب روح بزرگ شمابودبلکه روحشان نیزباشماتناسب بیشتری داشت .مامان« حشی جون »بابا«اصی جون»کسانی که خیلی سال میشدقرآن وذکرباروح وجانشان اجین بود.بارضایت کامل دراین ساعات ازتومراقبت میکردند.
ماهانم !تورابه دستهای مهربان این دوفرشته میسپرم که وردشان التماس به خدابرای حفظ توست.
خدایاتوراانقدرسپاس میگویم که نعمت وجوداین دوفرشته رابرایم مستدام کنی که توخودگفتی شکرنعمت نعمتت افزون کند.
پسرم تورابه دستهای پرسخاوت این دومیسپارم که درسایه شان ازسخاوت ومهرورزی آنقدرسرشارشوی که چون باران شوی که وقت بارش گل سرخ وعلف هرزبرایش تفاوتی ندارد.مثل این دورفتارکنی که اگرکسی درحقت بدی کردفقط یرایشان دعاکنی وازخداوندبرایشان هدایت بطلبی.
چون ایشان باش که غصه رابرخودحرام کردندوهرمشکلی برایشان پیش میایدحکمتی میدانندکه ریشه های ایمانشان رامحکم ترکنند.ماننداین دوفرشته رفتارکن که خوشرویی ولبخندشان را فدای ایمانشان نکردندکه بهانه بدست سست ایمانهایی دهندکه همه مومنان راترشروومنزوی خطاب میکنند.قندم بخنددرپناه ایمان.که هرکه تورادیدغصه رافراموش کندوایمان آوردبه آرامش مومنین.
وقتی برای قدردانی زحماتی که مامانی وبابااصی برای شما میکشیدندلب بازمیکردم آنهابااعتراض به اینکه شمازحمتی نداری ازمن بخاطراینکه دردانه ی دردانه شان رابه آنهامیسپارم تشکرمیکردندوممنون میشدندوجودشمارابرکت ونعمت عنوان میکردند.